۱- توحید در وجوب وجود یعنى هیچ موجودى جز ذات مقدس الهى واجب الوجود بالذات نیست .
۲- توحید بمعناى بساطت و عدم ترکیب که داراى سه معناى فرعى است: الف عدم ترکیب از اجزاء بالفعل . ب عدم ترکیب از اجزاء بالقوه . ج عدم ترکیب از ماهیت و وجود .
۳- توحید به معناى نفى مغایرت صفات با ذات یعنى صفاتى که به خداى متعال نسبت داده مىشود مانند صفات مادیات از قبیل اعراضى نیستند که در ذات وى تحقق یابند و به اصطلاح زائد بر ذات باشند بلکه مصداق آنها همان ذات مقدس الهى است و همگى آنها عین یکدیگر و عین ذات مىباشند .
۴- توحید در خالقیت و ربوبیتیعنى خداى متعال شریکى در آفریدن و تدبیر جهان ندارد .
۵- توحید در فاعلیتحقیقى یعنى هر تاثیرى که از هر فاعل و مؤثرى سر بزند نهایتا مستند به خداى متعال است و هیچ فاعلى استقلال در تاثیر ندارد لا مؤثر فى الوجود الا الله
توحید در وجوب وجود
حکماى الهى براى اثبات وحدت و یگانگى ذات واجب الوجود دلایلى اقامه کردهاند که متقنترین آنها برهانى است که با استفاده از برهان صدیقین طبق تقریر صدر المتالهین تشکیل مىیابد و تقریر آن این است . وجود داراى مرتبهاى است که کاملتر از آن امکان ندارد یعنى داراى کمال بىنهایت است و چنین موجودى قابل تعدد نیست و به اصطلاح داراى وحدت حقه حقیقیه مىباشد نتیجه آنکه وجود خداى متعال قابل تعدد نیست . مقدمه اول این برهان در واقع همان نتیجه برهان صدیقین است زیرا از برهان مزبور این نتیجه بدست آمد که سلسله مراتب وجود باید منتهى به مرتبهاى شود که عالیترین و کاملترین است و هیچ ضعف و نقصى در آن راه ندارد یعنى داراى کمال نامتناهى است .
و اما مقدمه دوم با اندکى دقت روشن مىشود زیرا اگر فرض شود که چنین موجودى تعدد داشته باشد لازمهاش این است که هر کدام از آنها فاقد کمالات عینى دیگرى باشد یعنى کمالات هر یک محدود و متناهى باشد در صورتى که طبق مقدمه اول کمالات واجب الوجود نامتناهى مىباشد . ممکن است توهم شود که لازمه نامتناهى بودن کمالات واجب الوجود این است که مطلقا هیچ موجود دیگرى تحقق نیابد زیرا تحقق هر موجود دیگرى بمعناى واجد بودن بخشى از کمالات وجودى است . جواب این شبهه آن است که کمالات سایر مراتب که همگى مخلوق واجب الوجود هستند شعاعى از کمالات وى مىباشد و وجود آنها تزاحمى با کمالات نامتناهى واجب الوجود ندارد اما اگر واجب الوجود دیگرى فرض شود کمالات وجودى آنها با یکدیگر تزاحم خواهند داشت زیرا هر کدام از آنها داراى کمالى اصیل و مستقل خواهد بود و هیچکدام از آنها شعاع و فرع دیگرى نخواهد بود .
به دیگر سخن هنگامى دو کمال عینى با یکدیگر تزاحم پیدا مىکنند که در یک مرتبه از وجود فرض شوند اما اگر یکى در طول دیگرى باشد مزاحمتى با یکدیگر نخواهند داشت بنا بر این وجود مخلوقات منافاتى با نامتناهى بودن کمالات خالق ندارد و چنان نیست که وقتى کمالى را به مخلوقى افاضه مىکند از دستش برود و خودش فاقد آن گردد اما فرض وجود دو واجب الوجود با نامتناهى بودن کمالات آنها منافات دارد . و بعبارت سوم فرض دو کمال عینى مستقل با فرض نامتناهى بودن آنها سازگار نیست اما اگر یکى عین تعلق و ربط و وابستگى به دیگرى باشد و شعاع و جلوهاى از آن بشمار رود منافاتى با نامتناهى بودن دیگرى که داراى استقلال و غناى مطلق است ندارد
نفى اجزاء بالفعل
اگر فرض شود که ذات مقدس الهى العیاذ بالله مرکب از اجزائى است که بالفعل وجود دارند یا اینکه همه اجزاى مفروض واجب الوجود هستند و یا اینکه دست کم بعضى از آنها ممکن الوجودند اگر همه آنها واجب الوجود باشند و هیچکدام نیازى به دیگرى نداشته باشند بازگشت این فرض به تعدد واجب الوجود است که در بحث قبلى ابطال گردید و اگر فرض شود که نیازمند به یکدیگرند با فرض واجب الوجود بودن آنها سازگار نخواهد بود و اگر فرض شود که یکى از آنها بىنیاز از دیگران است واجب الوجود همان موجود بىنیاز خواهد بود و ترکیب مفروض بعنوان ترکیبى از اجزاى حقیقى واقعیتى نخواهد داشت زیرا هر مرکب حقیقى نیازمند به اجزایش مىباشد . و اگر فرض شود که بعضى از اجزاى آن ممکن الوجود باشد ناچار جزء ممکن الوجود مفروض معلول خواهد بود اکنون اگر فرض شود که معلول جزء دیگر باشد معلوم مىشود که آن دیگرى در واقع واجب الوجود و داراى وجود مستقلى است و فرض ترکیب حقیقى بین آنها نادرست است و اگر فرض شود که جزء ممکن الوجود معلول واجب الوجود دیگرى است لازمهاش تعدد واجب الوجود است که بطلان آن ثابتشد . پس فرض ترکیب ذات واجب الوجود از اجزاء بالفعل به هیچ وجه فرض صحیحى نخواهد بود
نفى اجزاء بالقوه و مکان و زمان
منظور از وجود اجزاء بالقوه براى موجودى این است که بالفعل وجود واحد یکپارچهاى دارد و هیچیک از اجزاى آن فعلیت و تشخص و مرز معینى ندارند ولى عقلا تجزیه و تفکیک آنها از یکدیگر ممکن است و هر وقت چنین تجزیهاى انجام گیرد موجود واحد مبدل به چند موجود خواهد شد که هر کدام از آنها داراى تشخص و مرز معینى خواهد بود اجزاء بالقوه اگر قابل اجتماع باشند معنایش این است که موجود مرکب از آنها داراى امتدادات مکانى طول و عرض و ضخامت است و اگر قابل اجتماع نباشند و هر کدام با معدوم شدن دیگرى بوجود بیاید معنایش داشتن امتداد زمانى است و هر دو نوع امتداد مخصوص به اجسام مىباشد چنانکه در جاى خودش بیان شد.۱ پس نفى اجزاء بالقوه در واقع نفى جسمیت از خداى متعال است و لازمه آن نفى مکان و زمان نیز مىباشد .
و اما دلیل بر نفى اجزاء بالقوه از ذات واجب الوجود این است که همانگونه که اشاره شد موجودى که داراى اجزاء بالقوه باشد عقلا قابل تقسیم به چند موجود دیگر و در نتیجه قابل زوال خواهد بود در صورتى که وجود واجب الوجود ضرورى و غیر قابل زوال است. دلیل دیگر این است که اجزاء بالقوه در هر موجودى از سنخ همان موجود است چنانکه اجزاء خط و سطح و حجم از جنس آنها مىباشند اکنون اگر فرض کنیم که واجب الوجود داراى اجزاء بالقوه ممکن الوجودى باشد لازمهاش این است که اجزاء با کل سنخیت نداشته باشند و اگر فرض کنیم که اجزاء مفروض هم واجب الوجود هستند لازمهاش امکان تعدد واجب الوجود است و از سوى دیگر لازمهاش این است که واجب الوجودهایى که در اثر تجزیه و تقسیم بوجود مىآیند فعلا موجود نباشند یعنى وجودشان ضرورى نباشد در صورتى که وجود واجب الوجود ضرورى است و در هیچ زمانى امکان عدم ندارد.
نفى اجزاء تحلیلى
حکماى الهى پیشین مبحثى را تحت عنوان نفى ماهیت از واجب الوجود منعقد کرده و با چند دلیل آن را به اثبات رساندهاند و سپس در مسائل مختلف خداشناسى از آن سود جستهاند و سادهترین دلیل آن این است که حیثیت ماهیتحیثیت عدم اباء از وجود و عدم است و چنین حیثیتى در ذات مقدس الهى راه ندارد به دیگر سخن ماهیت و امکان توامان هستند و همانگونه که امکان به هیچ وجه در ذات الهى راه ندارد ماهیت هم راهى به ساحت قدس الهى نخواهد داشت . ولى بر اساس اصول حکمت متعالیه این مطلب را مىتوان بصورتى دیگر تبیین کرد که نتایج مهمتر و درخشانترى بر آن مترتب مىشود و آن این است که ماهیت اساسا از حدود وجودهاى محدود انتزاع مىشود و چنانکه قبلا گفته شد قالبى است مفهومى که بر موجودات محدود منطبق مىگردد و چون وجود خداى متعال از هر گونه محدودیتى منزه و مبرى است هیچ ماهیتى هم از آن انتزاع نمىشود .
به دیگر سخن عقل تنها مىتواند موجودات محدود را به دو حیثیت ماهیت و وجود تحلیل کند کل ممکن زوج ترکیبى مرکب من ماهیه و وجود اما وجود خداى متعال وجود صرف است و عقل نمىتواند هیچ ماهیتى را به آن نسبت دهد . بدین ترتیب بساطت بمعناى دقیقترى نیز براى خداى متعال ثابت مىشود که لازمه آن نفى هر گونه ترکیب حتى ترکیب از اجزاى تحلیلى عقلى از ساحت مقدس الهى است . از جمله نتایجى که بر بساطت بمعناى صرافت و نامتناهى بودن وجود خداى متعال مترتب مىشود این است که هیچ کمالى را نمىتوان از خداى متعال سلب کرد و به دیگر سخن همه صفات کمالیه براى ذات واجب الوجود ثابت مىشود بدون اینکه امورى زائد بر ذات بشمار روند و در نتیجه توحید صفاتى نیز اثبات مىگردد.
خلاصه
۱- توحید در فلسفه به معانى زیر بکار مىرود: الف توحید در وجوب وجود . ب بساطت و عدم ترکیب از اجزاء بالفعل و بالقوه و اجزاء تحلیلى . ج نفى صفات زائد بر ذات . د نفى شریک در خلق و تدبیر . ه توحید در فاعلیتحقیقى و افاضه وجود .
۲- دلیل وحدت واجب الوجود این است که وجود الهى بىنهایت کامل است و چنین وجودى تعدد بردار نیست .
۳- بىنهایت بودن کمالات وجودى خداى متعال مستلزم نفى وجود از مخلوقات نیست زیرا کمالات آنها شعاعى از کمالات الهى است و هیچ استقلالى از خودشان ندارند .
۴- دلیل نفى اجزاء بالفعل از ذات الهى این است که اگر اجزاء مفروض مستقل از یکدیگر باشند لازمهاش تعدد واجب است و اگر نیازمند باشند با وجوب وجود منافات دارد و اگر جزئى از آن ممکن الوجود باشد محتاج به واجب الوجود خواهد بود پس اگر فرض شود که معلول جزء دیگر است همان جزء دیگر در واقع واجب الوجود خواهد بود نه مرکب مفروض و اگر معلول واجب الوجود دیگرى باشد لازمهاش شرک در وجوب وجود است .
۵- دلیل نفى اجزاء بالقوه این است که موجودى که داراى اجزاء بالقوه باشد عقلا قابل تقسیم به چند موجود دیگر و در نتیجه قابل زوال خواهد بود در صورتى که واجب الوجود زوال پذیر نیست .
۶- دلیل دیگر آنکه اگر اجزاء بالقوه ممکن الوجود باشند لازمهاش این است که اجزاء با کل سنخیتى نداشته باشند و اگر واجب الوجود باشند لازمهاش امکان تعدد واجب و نیز امکان معدوم بودن آنها قبل از تقسیم است .
۷- ماهیت با امکان مساوق است و از این روى واجب الوجود ماهیتى نخواهد داشت .
۸- ماهیت از حدود وجود انتزاع مىشود و چون وجود واجب نامحدود است هیچ ماهیتى از آن انتزاع نمىشود .
۹- چون وجود واجب صرف و نامتناهى است فاقد هیچ کمالى نخواهد بود .
۱۰- چون وجود واجب بسیط و از هر گونه ترکیبى مبرى است صفات او هم زائد بر ذاتش نخواهند بود.
پی نوشت ها:
۱- ر. ک: مقالات مجرد و مادی.
منبع:سایت اندیشه قم